*….. و دگر باره موحد آوایِ دلهایِ مُحبّانش را شنید و آمد*
به قلم محسن رضوانی
دیده ی بیدار و امیدوارِ مردمِ کهگیلویه ی بزرگ، از ماها پیش به آمدنِ دوباره ی *موحدِ متعهد* دوخته شده بود و سرانجام امروز با همان حس و مسئولیت پذیری همیشگی اش، ضمن اَدای وظیفه، در صددِ تحققِ آن آرمانها و خواسته های به حق و توسعه خواه مردمان دیارش خیز برداشت.
*تو* چه کرده ای با دلها که چنان شهرآشوبی در قلوبِ عشاقِ این دیار به وجود آورده ای تا اینگونه از ماهها بی صبرانه منتظر امروزت باشند، آمدن چند باره ات.
همگان منتظر بودند
چه آنانکه با تمام کمبودها و نقصان ها و نارسایی ها، اما تمامِ ناتمام ها را فقط با حضور خودت در بهارستان، امیدِ به تمام شدن دارند و چه آنانکه اندک امیدشان در اسفند ۴۰۲ را در گرو عدم حضور فخرآورت جویا میشدند.
خوشا به آمدنت ای یگانه چهره یِ کاریزمایِ اخلاق مدار و دلسوز حقیقی شهر و دیار که سپهرِ سیاسیِ انتخاباتی ترین استان کشور، فقط با حضورِ پر برقِ خود شریفت نورانی و ستاره باران است.
یقین داریم و واقفیم که گفتار و نوشتار، هر چقدر بلند و پرمعنا و نَغز و رسا باشد، قاصر است و ناتوان که در مقام وصف این همه وطن دوستی و عِرقِ به دیارت کهگیلویه برآید.
به آن امید که خورشید وجودتان در مسیر پیش رو، که همان توسعه زایی و محرومیت زدایی از چهره ی کهگیلویه میباشد، همواره پوینده پاینده و تابنده بماند و گامهای خستگی ناپذیرتان راسخ و استوار به سوی رسیدن کهگیلویه به روزگار خوش تر باشد.
بلاشک حضور پرخیرتان در این مسیر، برکتی بی بدیل از جانب پروردگار متعال است برای آن دیار پر آوازه.
گرامی میداریم این حضور خجسته را و عزت خواهانه هم سو و هم قدم همراهت میمانیم و توفیقات مستمر و روز افزون را از محضر قادر بی همتا خواهانیم.ان شاالله